دیروز به دیدن مسابقه پسرم رفتم او در مسابقه اول برنده شد و مدال طلا کسب کرد .او یک دونده قابل است.مسابقه دوم شروع شد پسرم شروع خوبی داشت اما در آخر کند شد و نفر چهارم شد.
من برای دلداری او وارد زمین مسابقه شدم.او در حالی که نفس نفس میزد گفت:مامان میخوام یه رازی رو بهت بگم .من که کنجکتو شدم گفتم:بگو پسرم.پسرم:میدونی مامان چرا من اول نشدم چون جین دوستمه و اون امروز مدالی نبرده .من خواستم اون یه مدال برای مادر پیرش ببره تا خوشحال بشه.
مامان:خب چرا دوم نشدی؟پسر:چون جین میدونه من دونده خوبی هستم اگه دوم میشدم نقشه منو میفهمید ولی حالا میتونم بگم پام پیچ خورده.
.
. وبلاگی با بوی یاس......
ما را در سایت وبلاگی با بوی یاس... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : boyehyas81o بازدید : 201 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 6:27